آخه سرما خوردم
من کوچولو سرما خوردم 10 تیر با مامان سحر رفتیم مراسم سی روزه سالن ایرج و من چون اونجا کلی دلبری کردم و هی چرخیدم و چون جشن تیرگان هم بود و روی من و مامان سحر آب ریختند صبح که چشمانم را باز کردم می دونید چی دیدم بله دیدم که سرما خوردم و آب از بینی ام سرازیره هر چی مامان هم پاک میکرد یک ثانیه بعد رسیده بود به چانه ام و عطسه عطسه مامان سحری هم ساعت دو باید جایی می بود من با مامان و مامی رفتیم خانه خاله میترا مامان رفت و آمد و بعد دوتایی رفتیم پیش آقای دکتر کنی و دیدم بله من سرما خوردم و چهار تا شربت باید بخورم تا خوب بشوم صبح امروز خدا را شکر بهترم ولی خیلی بد مزه هستند شربتهایی که باید بخورم و مامان...
نویسنده :
مامانی آدرین
10:06