روزگار
صبحت بخیر پسر گلم امروز صبح ساعت 7:10 دقیقه بیدار شدی شیر خوردی ولی بیدار نماندی که صبحانه شیر . سرلاک گندمت را بخوری که یک مرد قوی بشی و مامان سحر مشغول وبلاگت شد و بعد از مدتی فهمید که اینقدر سرگرم شده که آب تخم مرغت تمام شده و در حال سوختنه شما خوبی وقت دارم یکی دیگه بپزم ولی شما بیدار شــــــــــــــــــــــــــــــــــــدی
و من باید تند تند کارام را انجام بدم تا با شما لحظاتم را بگذرونم دیشب با برنامهoovoo از طریق اینترنت رفتیم خانه خاله گوهر و کلی بازی کردیم و کلا علاقه فراوانی داری که در لب تاپ راببندی و خودت باز کنی و مامان سحر هم شماره معکوس را شروع کرده تا اول امرداد خاله گوهر با ساسان پسر خاله کوچک شما بیاد ایران فکر نکنی کوچکه آقا پسر امسال از دبیرستان فارغ التحصیل شدن و در مهمانی شب آخر مدرسه کارت خوش تیپی گرفته وبا ماشینهای گرونی هم که اجاره کردن بهترین ورود به مدرسه را داشتن و سام هم که سه سال از ساسان بزرگتره دیشب از اسپانیا با دوستاش برگشته بودن و وقتی با خاله حرف می زدیم رسیده بود فرودگاه لندن قسمت پاسپورت
این گل برای پسر خاله های دوست داشتنیم
حالا دوباره درباره شما گل پسر حرف بزنیم شما با کمک مامان می تونی حدودا یک هفته هست بایستی به آقای دکتر هم گفتم با تمرینی که داد شما ایستادن را یاد گرفتی ولی دوست نداری اون پاهای کوچولوت را خسته کنی و داخل روروئک هم نمی ذارمت چون دکتر گفت برای کلیه بده وازش استفاده نکنم و الان داخل کمده ولی فکر کنم زود به حرف زدن بیایی برعکس راه رفتن چون مامان و مامای خیلی باهات حرف می زنند الان شما چند کلمه می گی ولی مامان مطمئن نیست درست می شنوه .
الان هم گل پسر بیدار شدی مامان هم بره براش شما صبحانه آماده کنه ولی البته بدون سفیده
((((((روز خوبی داشته باشی))))))