پاییز زیبا ولی ............
آدرینم بزرگ شدنت و بودنت کنار من تنها اتفاق زیبای زندگی مامان سحره و من با تمام وجودم شکر گذار خداوندم هر لحظه اش هستم ولی سختی روزگار خیلی برای من سنگینه و لی تمام این سختیها با یک لبخند تو کم رنگ می شود و و من به زندگی امیدوار تر که وجودت باعث وجود منه .
امروز از آخر به جایی که ننوشتم می رم شما صاحب فیسبوک و ایمیل شدید ولی به علتی که سیستم سال تولد شما را قبول نمی کرد به سن شما 17 سال اضافه کردم چقدر زود بزرگ شدی مثل یک چشم به هم زدن
ولی نمی دونم چرا ایمیلت باز نمی شه ولی کلی برای خودت دوست پیدا کردی در همین چند روز .
و سه شنبه هم رفتیم دکتر کنی واکسن15 ماهگیت را زدیم چون چند روز مریض بودی انتهای 15 ماهگی واکسن ام ام ار زدی سرخک سرخجه اریون چون بک سالگی واکسن مننژیت داشتی این واکسن را الان زدی و مامان کلی برات آهن کلسیم و ویتامین گرغت تا یک سال داری چون دفعه پیش هم چند تا گرفتم و یک دفعه دیگه به ایران وارد نشد این دفعه ترسیدم و دوباره گرفتم که با خیال راحت روزانه بخوری تا بزرگ بشی عزیزم یک مشکل همیشکی مادرانه هم سراغ من آمده کم اشتهایی شما که درست غذا نمی خوری ولی با این حال باید یک راه اصولی برات پیدا کنم که غذا بخوری .
راه رفتنت بهتر شده میشه یک دستی باهات کامل راه رفت ولی یک مشکلی هست هر جا که خسته بشی می خواهی بشینی که برای خودش داستان داره آقا من که منتظر روزی هستم که برات بنویسم امروز خودت راه رفتی تنهایی آخه چرا پسرها تنبل تر هستند یا اینکه شما خیلی در کارها احتیاط داری نمی دونم پسرم ولی این را می دونم جیغ زدن را خیلی خوب بلدی چون به غیر از چند کلمه ایی که استفاده می کنی حرف نمی زنی و جیغ می زنی هر وقت هم شکایت می کنم می گن می خواهی به حرف بیایی که جیغ می زنی خدا به من صبر بده تا شما حرف بزنی دلم می خواد یک کم در کارات زرنگ تر بشی با شما هم تمرین می کنم ولی جواب نمی ده پیش به سوی موفقیت حتی برات پکیچ با ما کارت هم گرفتم پســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
ببخشید از هر دری حرفی زدم خداحافظ