پسر گلـــــــــــــــــــــــــــــــم
عزیز دل مامان و بابا هر روز داره بزرگتر میشه
و دل ما رو با شیطونی های کودکانه اش می بره وبا بزیگوشی های
خودش همه دوستش دارن به همه می خندی از بودن با تمام افرادی که می بینی
لذت می بری ولی الان نزدیک به سه هفته هست که شما گل پسرم
مریض شدی با هم چندین باربه دکتر رفتیم که شما
خوب خوب بشی ولـــــــــی شما دلت نمی خواست
خوب بشی می دونی مامان چقدر ناراحته هر چی آقای دکترت
گفت بهت دادم تا دلت دل کوچولوت خوب بشه گلم ولی تازه بعد از سه هفته
امروز بهتر شدی خدا را شـــــکـــــــــــــــــــــر
برای همین ما برای شما لعاب شروع کرده بودم و
زرده تخم مرغ ولی فقط تونستم یک مدت کوتاه بخوری چون وضعیت
شکمیت بد شد حتی دکتر گغت قطره ویتامین و آن هم نخوری تا خوب بشی
قبل از اینکه مریض بشی یادته که مهمان داشتیم بابا بزرگ از سوئد
آمد که شما را ببینه و مهمون دیگه ایی هم داشتیم
شوهر خاله گوهر هم آمده بود ایران و
دستشون درد نکنه کلی لباس و اسباب بازی قشنگ
برات آورد امروز حالت که خوب شده مامانی
تونست بشینه پای کامپیوتر و برات بنویسه و اولین
برف زمستانی هم بهت تبریک بگه
تا سال دیگه بزرگ بشی با مامان و بابا بریم برف بازی و معنی برف را درک کنی
پسر گلم خیلی دوست دارم و این کلمه را هزاران بار و با تمام وجودم برات تکرار می کنم
دوستت دارم پسرم دوستت دارم پسرم دوستت دارم پسرم دوستت دارم پسرم ....................................................