در گوشی
مامان در حال نوشتن وبلاگ پسرم
آدرین گلم می خوام بگم هر روز صبح که بیدار می شم شکرگزار خالق هستی بخش هستم که گلم یک روز بزرگتر شده و یک روز زیبای دیگر را شروع کرده تا من به عنوان مادر از تمام لحظاتش لذت ببرم .
زندگی را خیلی دوست دارم وقتی تو کنارم هستی و از تمام لحظاتش با تمام وجود بهره جمع می کنم آدرین یکدونه من هوا سرد شده باید لباس گرم بپوشیم هروقت می خواهیم بریم بیرون کلی گریه می کنی وقتی لباس گرم تنت می کنم دوست نداری و تا زمانی از در خانه بیرون می یاییم کلی غر می زنی تازه بعد از اینکه به خانه برمی گردیم روز بعدش کل روز خواب هستیوقتی صورتت را می بینم که با چه آرامش خوابیده مامانی هم خوابش می گیره .
وقتی با اون دهان بی دندونت می خندی زیبایی خدا را می بینم
شبها دل کوچیکت برای بابا تنگ میشه از ساعتی که بابا میاد بگذره شروع به گریه می کنی تا وقتی بابایی بیاد توی بغل بابا جونت آرامش می گیری
جیرجی من اون دستهای کو چولوت همیشه مشت شده است خواهش می کنم یک کم بازشون کن هر وقت می ریم حمام و می خوام دستهلی کوچولو را بشورم باید با خواهش بازشون کنم .
گل پسرم داره بزرگ می شه لثه های صورتیش می خاره دوست داری با انگشتات با لثه هات بازی کنی دکتر گفت بهت دندونی بدم ولی باز هم انگشتات را می خوری پسرم این کار خوبی نیست که دست می خوری وای وای وای