آقای دکتر کنی مهربان
ما امروز وقت دکتر داشتیم باید برای چکاب ماهیانه و واکسن چهار ماهگی می رفتیم با مامان و بابا رفتم تا آقای دکتر من را معاینه بکنه مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن خیلی قد کشیدم بگو چشم نخورم شصت سانتی متر شدم با وزن هشت کیلو باز هم بگو چشم نخورم دکتر جون گفت خیلی قد بلند می شم و یک کوچولو تپل خوشگل ولی آخه چون قدم بلنده می دونی چاق نیستم ...................
بعد آقای دکتر یک آمپول کوچک آماده کرد وبه بابایی کیومرث گفت پای چپم را محکم بگیره و زد توی ران پای چپم خیلی درد گرفت ولی من کوچک مردم خیلی کم گریه کردم فقط اخم کردم . آقای دکتر به من گفت با شخصیت تازه قطره فلج هم به من دادن بخورم من هم خوردم تا صحیح وسالم بزرگ بشم من سلامتی رادوست دارم .
مامان من را آورد خانه مامای تا تنها نباشه وقتی من بیقراری می کنم من تا سه ساعت خوب بودم ولی یک دفعه شروع به گریه کردم و مامانی سحر نتونست آرومم کنه مامانی پام هم درد می کنه . الان هم قطره استامیوفن خوردم و خوابیدم تا مامان برام بنویسه .
پسر گلم خوابیده با اینکه روی پاش کمپرس سرد گذاشتم هنوز درد داره و غرغر می کنه خیلی دوستش دارم و نارحتیش خیلی اذیتم می کنه فندوق من مواظب خودت باش درد لثه هات و خارش اونها هم هست می دونم امروز و امشب را سخت می گذرونی ولی این را بدان من بیدارم و مواظبت هستم .