آدرین یکی یکدونه آدرین یکی یکدونه ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

آدرین بهونه کوچولوی قشنگم برای زندگی

قصــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

1390/8/29 16:35
نویسنده : مامانی آدرین
303 بازدید
اشتراک گذاری

 

♥دانه خوش شانس♥

سالهای پیش ‚کشاورزی یک

کیسه بزگ بذر را برای فروش به شهر

می برد ناگهان چرخ گاری به یک سنگ بزرگ

برخورد کرد.ویکی از دانه ها توی کیسه روی زمین خشک

و گرم افتاد .دانه ترسید و پیش خودش گفت:من

فقط زیر خاک در امان هستم.گاوی که از

آنجا عبور می کرد پایش را روی

دانه گذاشت وآن را به داخل خاک فرو

برد.دانه گفت :من تشنه هستم من به کم آب

برای رشد و بزرگ شدن احتیاج دارم .کم کم باران شروع

به باریدن کرد.صبح روز بعد یک جوانه کوچولوی سر

درآورد .جوانه  تمام روز زیر نور خورشید

 نشستو قدش بلندو بلندتر

شد.روز بعد اولین برگش درآمد .این

برگ کمک کرد تا نور خورشید بیشتری را بگیرد

و بزرگتر شود .یک روز غروب پرندهای گرسنه خواست آن

را بخورد اما ریشه های دانه آن را محکم در خاک

نگه داشت .سالها گذشت و دانه آب

باران زیادی خورد و مدتهای

زیادی در زیر نور خورشید نشست تا

اینکه تبدیل به یک درخت کوچک شد و بعد به

درخت بزرگی تبدیل شد.حالا وقتی شما به کوه و دشت

می روید.درخت قوی وبزرگی را می بینید که

خودش دانه های بسیاری دارد.

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

حدیث مامان حارث
30 آبان 90 8:12
سلام مامان
چه بامزست خوشم اوددددد
بیا به وب پسرم خوشحال میشممممم


مرسی مامان حارث دوبارهبه ما سر بزنید ما هم پیش شما آمدیم